Monday, November 03, 2003

دیشب نخوابیدم.
پس‌فردا باید کلی کار تحویل بدم.
امروز هم شروع نکردم.
الان هم حوصله ندارم شروع کنم.
امروز هیچی هم نخوردم.
چون وقتی خوابیدم ۱۱ صبح بود و وقتی بیدار شدم ۴ عصر.
و وقتی یادم آمدم باید چیزی بخورم دیگر دیر شده بود.
و کنیاک‌َم را نوشیدم تا تمام شد ولی حتی گرم نشدم.
و الان ۱:۳۰ صبح است.
و چون کم خوابیدم سرم درد می‌کند.
و چون دیر بیدار شدم خواب‌َم نمی‌برد.
و این وقتِ شب کسی نیست که سرم را گرم کند.

چرا اِنقد غر می‌زنی؟

اگه صبح بیدار شوم و ببینم دلیلی برای غر زدن ندارم، می‌فهمم مرده‌ام.