فکر میکنیم اکثر شما خوانده باشید نظرات امید را در وبلاگ سابقش در مورد رسمالخط فارسی، کسروی، و .... بعد از چندماه، که تقریبا سر رسمالخط خاصی به توافق رسیدیم، این بحثها کمرنگ شد، اما به عنوان نتیجه، من هم آغازیدم به استفاده از کلماتی چون آموزیدن و آغازیدن. این نکته ربطی نهچندان پنهان دارد به علاقهی من به پردازش رایانهای متن فارسی، که پیشنیاز آن هرچه قانونمندتر شدن زبان و رسمالخط (Orthography) است. اگر چه هماکنون تقریبا تمام زبانهای دیگر به نتایج خوبی در زمینهی ابزار پردازش متن مثل غلطیاب املایی رسیدهاند، پیشرفت ما چندان چشمگیر نبودهاست. علاقهمندان میتوانند به پروژهی شیراز و پروژههایی که در دانشکدهی کامپیوتر چند دانشگاه تهران در حال انجام میباشند مراجعه کنند.
ابتدا میخواستم نام این پیام را بگذارم «وقتی فارس ملخ بخورد!» و علت آن چند مشاهدهی اخیر بود که در زیر اشاره میکنم:
- اولیش مربوط میشد به مدیر سابق دبیرستانمان که نامزد انتخابات اخیر شوراها بود. هیچوقت فراموش نمیکنم که در مراسم صبحگاهی میگفت: «دانشآموزانها باید کلیهی دروسهاشان را بخوانند تا ...»! و قبل از پایان جمله، در پاسخ قهقههی بچهها داد میزد: «خفه شو ... مسخره ... (با کمی مکث) باباتو بکن!».
- از یک مدیر دهاتی یک دبیرستان در یک شهرستان انتظار بیش از این هم نمیرفت (گیرم دبیرستان سمپاد باشه). دردناکتر سر کلاس ادبیات در دانشگاه و همین دو هفته پیش بود که استاد محترم نیز از جمع مکسر و «ها» همزمان استفاده میکرد.
- نکتهی امیدوارکننده در مجلس ختمی در مسجد رضا بود حدود یک ماه پیش، که آخوندجماعت در سخنانش گفت «میآغازیم»!