بایگانی:
03/01/2003 - 04/01/2003
04/01/2003 - 05/01/2003
05/01/2003 - 06/01/2003
07/01/2003 - 08/01/2003
09/01/2003 - 10/01/2003
10/01/2003 - 11/01/2003
11/01/2003 - 12/01/2003
12/01/2003 - 01/01/2004
01/01/2004 - 02/01/2004
03/01/2004 - 04/01/2004
04/01/2004 - 05/01/2004
07/01/2004 - 08/01/2004
11/01/2004 - 12/01/2004
03/01/2005 - 04/01/2005
داغ













 

خانه
یخِ مذاب، برتراند الیزابت
McEs, A Hacker Life
قاصدک




























یخ نازک، برتراند الیزابت
 

 

ساعت هفت صبح، جمعه، عاشورا!
میدان آزادی، هوای پاکیزه، باد خنک، آفتاب تند و مایل!
گویی پس از هیاهوی شب قبل حال دیگر همه دست به دست هم داده‌اند تا لحظه‌ی شهادت حسین را هر چه با‌شکوه‌تر نقش زنند.
دیربازی بود که هوای تهران را این اندازه پاک ندیده بودم. دود سیاهی نیست که موهایت را در بازتاب آینه‌گونش شانه کنی. ترافیک کم روز قبل و باران زیبای شب قبل‌ترش چه زیبا ساخته است! خیابان خلوط. صدای آواز پرندگان شنیده می‌شود. ازجوانه‌ی برگ‌های درختان اما، هم‌چنان خبری نیست.
در افروختن سیگار تردید می‌کنم. در جدال بین تصویر روشن و محو، و تصویر تیره و واضح، روشن را انتخاب می‌کنم و عینک را از چشم برمی‌دارم. فضایی ایده‌آل برای پیاده‌روی صبح‌گاهی تا شیرپلا، اما بازمی‌گردم و تا ساعاتی پس از ظهر می‌خوابم.


   

<< بایگانی
<< داغ
 

bertrand_elizabeth at yahoo dot com

This page is powered by Blogger.