تو حمام بودم که لحظهای احساس کردم روز و شب هماندازه شدهاند! تا کلهای کشیدم دیدم دیر شده و خورشید از آن نقطهی روی استوا گذشتهاست. این اولین سالی بود که در این لحظهی خاص (اعتدال فروردین) کنار سفره ننشسته بودم (و لابد هر سال که نشسته بودم منتظر آن بودهام که آقا بیاید و بگوید سال جدید سال چه حیوانی است). چه تصادفی. چرا امسال؟
سالپسازسال از ابهت این اتفاق بهاری کاسته میشود. گویی دیگر مهم نیست که ایرانیان از چند هزار سال پیش در چنین وقتی از سال چه غلطها که نمیکردند. شاید یک دلیلش این باشد که تازگی دارم میفهمم که این همه چیزی که تاریخ چند هزار ساله پشت آنها مینهند اغلب دروغ است و معمولا عمرشان به قبل از قاجار یا صفویه نمیکشد. تقویم شمسیمان یکیش باشد، شیروخورشید یکی دیگرش، باز هم هست، بگردید پیدا میکنید. این یکی هم مانند باقی آنها. اصلا بگذارید بگویم همین تقویم شمسی از کجا پیدا شد. قبل از حملهی اعراب ایرانیان از تقویم شمسی استفاده نمیکردند. با حملهی اعراب، ایرانیان کشاورز که باید به عربها خراج میدادند پس از چند سال متوجه شدند که تقویم عربی نسبت به دورهی کشت و برداشت حرکت میکند، و نمیتوانند خراج خود را در ماه خاصی از این تقویم بپردازند. در نتیجه تقویمی به نام تقویم خراجی به وجود آمد، که تقویمی شمسی بود و شروع آن نیز اول فروردین. سالها بعد در زمان خیام، گروهی از منجمین از جمله خیام جوان، اعتدال فروردین (نیکوست نگوییم اعتدال بهاری، چون آن زمان که در نیمکرهی شمالی بهار است، در نیمکرهی دیگر پائیز آغازیده است) را محاسبه میکنند، و متوجه میشوند که تقویم شمسیشان هجده روز میزند، در نتیجه ۱۸ روز به تقویم میافزایند و آن سال دو بار اول تا هجدهم فروردین دارد. در ضمن، تا اوایل حکومت پهلوی پدر، سال مملکت دوازده ماه سیروزه و پنج روز اضافه داشت. ولی از حق نگذریم، تعطیلاتش خوب است.