در مراسمِ شبِ هفتمِ دکتر نوربخش، آخوندِ مجلس چنین میگفت:
... امام سجاد کودکی را میدید، میپرسید: «چند ماهَش است؟»، میگفتند: «شش ماه». ایشان سرش را پایین میانداخت و شروع میکرد به گریستن [حالا نگریْ و کِی بگریْ.]، پس از مدتی که عدهای جمع شدند و از یکدیگر دلیل اشک ریختنِ این شخص را میپرسیدند، ایشان سر بلند میکرد، و میفرمود: «یادِ برادرم افتادم» و میرفت. مردم از هم میپرسیدند که چه بر سرِ برادرش آمده و آنها که میدانستند، میگفتند برادری چهارماهه داشت به نامِ فلان که سربریدند، «چه کسی سر برید»، «فلانی»، «فلانی کیست؟»، «فلانی رییس لشکرِ بهمانی»، «بهمانی کیست»، ...، «یزید کیست؟»، «پسرِ معاویه»، و اینجا بود که مردم فریاد بر میآوردند «مرگ بر معاویه». پس امام گریهکردنَش کارِ سیاسی بود...