Tuesday, January 13, 2004

ساعت ششِ صبح است. یک لحظه با خود گفتم الان که از خوابگاه به سمتِ دانش‌گاه می‌روم، از سیگارفروشی‌ِ روبرو یک نخ مارلبوروِ بلند می‌گیرم و حالِ دنیا... لحظه‌ی بعد یادم آمد نه تهران هستم، نه شریف، نه خوابگاهِ زنجان، نه الان اصلا هوا روشن شده...