یخ نازک، برتراند الیزابت
Behdad Esfahbod's Persian Weblog
Tuesday, January 13, 2004
ساعت ششِ صبح است. یک لحظه با خود گفتم الان که از خوابگاه به سمتِ دانشگاه میروم، از سیگارفروشیِ روبرو یک نخ مارلبوروِ بلند میگیرم و حالِ دنیا... لحظهی بعد یادم آمد نه تهران هستم، نه شریف، نه خوابگاهِ زنجان، نه الان اصلا هوا روشن شده...
‹
›
Home
View web version